مفهوم شناسی اعتدال
الف) اعتدال در لغت :
اعتدال از ماده عدل مصدر باب افتعال، به معنای میانه و میانه روی است .برابر گزارش اهل لغت : تساوی ، برابری ، بر وسط ماندن راه . و از نظر کمی و کیفی دچار افراط و تفریط نشدن است.
ابن فارس می گوید : «یوم معتدل : اذا تساوی حالا حره و برده.[2] روز معتدل ، روزی است که سرما و گرمایش برابر باشد (نه سرد باشد و نه گرم ، بینابین ). »
اعتدال گرایی به حالتی گفته می شود که در آن دو طرف از لحاظ کمیت و یا کیفیت در سازگاری و تناسب باشد.[3] بنابراین می توان گفت که اعتدال به معنای تناسب است. همین حالت تناسب است که مقتضای استقامت، قوام پیدا کردن و موزون شدن میان چیزها می شود. بنابراین هنگامی که از اعتدال سخن به میان می آید مقصود آن است که تناسب در آن رعایت شود که لازمه مراعات چنین تناسبی استقامت و قوام یافتن چیزها می شود.
زبیدی می گوید : « الاعتدال توسط بین حالین فی کم او کیف ؛ اعتدال متوسط بین دو حال در کمیت و کیفیت است .»در لغت نامه ی دهخدا هم به همین معنی آمده است . در فرهنگ معین آمده است : « اعتدال راست شدن ، میانه حال گشتن ، برابر شدن ، راستی ، میانه روی. » «اعتدل استقام، توسط بین حالین»؛اعتدال :یعنی مستقیم و راست شد ، متوسط بودن بین دو حالت . » بنابراین اعتدال به معنای میانه ، میانه روی ، میان حال شدن ، راست گردیدن است و از مجموع این معانی استفاده می شود که اصل آن میانه و میانه روی است و باقی معانی اعتدال به همین میانه روی برمی گردد.
در مقابل، انحراف از اعتدال و گرایش به فزون تر، «افراط» یا «اسراف» و گرایش به کمتر «تفریط» خوانده می شود.
ب) اعتدال در اصطلاح :
اعتدال در قرآن کریم به معنای «صراط مستقیم» خداوند است . انسان معتدل از نظر قرآن کریم کسی است که ایمان به توحید و نبوت و معاد داشته باشد و اوامر الهی را بدون غلو تقصیر انجام دهد . خداوند می فرماید: « أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَبَنی ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمُْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونی هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیم ؛آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است . » و نیز می فرماید : « وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیل [9]؛ کسیکه کفر را به جای ایمان بپذیرد ، راه میانه را گم کرده است . »
از جمع این دو آیه ی شریفه ، به خصوص آیه ی اخیر، استفاده می شود که کفرورزی پس از ایمان، منحرف شدن از طریق درست و گرایش به راه ناصواب است و ایمان به آیات الهی و احکام دین ، طریق درست و راه اعتدال است .
در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژه قصد استفاده شده است. البته واژگانی چون وسط و سواء و حنیف نیز به این معنا به کار رفته است؛ ولی بیشترین کاربرد در مفهوم و اصطلاح پیش گفته را می توان در واژه قصد و اقتصاد یافت. از این روست که در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژه قصد برای بیان اصطلاح اعتدال استفاده شده است. به طور کلی، واژه «اقتصاد» در لغت عرب، مفهوم عامی است که در تمام حرکات و سکنات انسان می تواند جریان داشته باشد و در همه مراحل زندگی، حتی در عبادت و انفاق مطلوب و پسندیده است. همچنین ،در آیات قرآنی برای بیان مفهوم اعتدال و میانه روی در مصرف، واژه قوام به کار رفته است. قرآن بیان می کند که مومن و نیز امت اسلامی، امتی است که بر اعتدال و قوام می باشد.
حضرت امیر در بیان توضیحی در خصوص چیستی مسیر اعتدال و طریق وسطی می فرمایند: « الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَی هِیَ الْجَادَّه ؛ انحراف به چپ و راست گمراهی و ضلالت است. راه مستقیم و میانه، جاده حق است ».
از حضرت امام حسن عسکری (ع) در تفسیر ایه شریفه « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم » نقل شده که فرمود : « أَدِمْ لَنَا تَوْفِیقَکَ الَّذِی بِهِ أَطَعْنَاکَ فِی مَاضِی أَیَّامِنَا حَتَّی نُطِیعَکَ کَذَلِکَ فِی مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ هُوَ صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَهِ فَأَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ مَا قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِیرِ وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ یَعْدِلْ إِلَی شَیْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ وَ أَمَّا الطَّرِیقُ الْآخَرُ فَهُوَ طَرِیقُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی الْجَنَّهِ الَّذِی هُوَ مُسْتَقِیمٌ لَا یَعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّهِ إِلَی النَّارِ وَ لَا إِلَی غَیْرِ النَّارِ سِوَی الْجَنَّه؛ خدایا آن رحمت و توفیقت را که با آن تورا در گذشته عبادت و اطاعت کردیم برما مستدام بدار، تا مثل گذشته درآینده از عمرمان تورا اطاعت کنیم . صراط مستقیم دوتاراه و طریق است ، طریقی است در دنیا و طریقی است در آخرت ، اما طریق مستقیم در دنیا این است که (عمل انسان) کمتر و پایین تر از غلو و زیاده روی و بالاتر از تقصیر و کوتاهی باشد و (مؤمن) استقامت کند پس عدول به سوی باطل نداشته باشد . اما طریق آخرت طریق مؤمنین به سوی بهشت است ، راه و طریقی که راست است ، نه انحراف از بهشت به سوی آتش دارد ونه به سوی غیر آتش دوزخ به جز بهشت راهی دارد . »
رشید رضا می گوید: « والاعتدال هو الصراط المستقیم الذی یقل سالکه ؛اعتدال همان (صراط مستقیم) راه راست است که رونده ی آن کم است. »
در نتیجه ، اعتدال در اصطلاح قرآن کریم و احادیث اهل بیت (ع) ، این است که انسان در تمام ابعاد اعتقاد و اخلاق و اعمال در صراط مستقیم الهی حرکت کند و اوامر و نواهی خداوند را اطاعت و پیروی کند و بدون تندروی و کند روی و اعمال سلیقه و میل شخصی ، آن طور که خداوند دستور داده عمل کند.
ر.ک: حسن مصطفوى، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج8، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب ،1360ش ص: 53 ؛ قاموس قرآن، پیشین ، ج4، ص: 301 ؛ مجمع البحرین، پیشین ،ج5، ص: 420
ابوالحسن احمد ابن فارس ابن ذکریا ، معجم مقاییس اللغه ،تحقیق : عبدالسلام محمد هارون ، بیروت ، دارالجیل ، ج 2، ص 247
،ابن منظور، پیشین، ذیل واژه عدل
محب الدین سید محمد زبیدی ، تاج العروس ، انتشارات دارالفکر، بیروت ، بی تا ، ج 8، ص 10
علی اکبر دهخدا، پیشین ،ج 2، ص 2906
محمد معین ، پیشین، ج 1، ص301
لویس معلوف، المنجد فی اللغه،چاپ سی و سوم، بیروت ،دارالمشرق، بی تا ، ص 491
یس/ 61
بقره/108
ا کبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما ، ج1، قم،مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم ، 1376، ص341
نک : محمد دشتی، پیشین ، خطبه های ۹۴ و ۱۰۳ و ۱۹۵ و ۲۲۲ و نیز نامه های ۲۱ و ۳۱ و حکمت ۱۴۰
“والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما ” (فرقان: 67)
محمدرضا مهدوى کنى،اصول و مبانى اقتصاد اسلامى در قرآن، تهران، دفتر نشر دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، 1379، ص 13.
از جمله این آیات می توان به آیات ۳۴و ۱۳۵ سوره نساء و نیزآیه ۸سوره مائده وآیه ۶۷سوره فرقان اشاره کرد. خداوند درآیه اخیر می فرماید: و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما؛ و آنان که چون هزینه می کنند اسراف نمی کنند و خست نمی ورزند بلکه میان این دو، راه اعتدال را برمی گزینند.
همان، خطبه 16
حمد/6
محمد باقر مجلسی،پیشین ، ج 24 ،ص 9 ، همچنین ر.ک : عبد على بن جمعه عروسى حویزى ،تفسیر نور الثقلین، ج1، قم : انتشارات اسماعیلیان، 1415 ق ،ص 22
محمد رشید رضا، المنار ، دارالمعرفه، بیروت ، بی تا، چاپ دوم ، ج7، ص 30