“
جو درمانی که توسط تسهیل گر در گروه پایه ریزی می شود، رابطه ای مبتنی بر نگرش های عمده ای نظیر درک صحیح همدلانه، پذیرش، صمیمیت فارق از احساس تملک، مراقبت و اصالت است. اگر تسهیل گر این نگرش ها را منعکس کند و فضای پذیرش و مراقبت ایجاد کند، فرض بر این است که در این صورت اعضا سپر دفاعی خود را کنار میگذارند و به منظور حرکت در جهت اهداف پر معنی فردی تلاش خواهند کرد و وارد فرایندی میشوند که نهایتاًً آن ها را به سوی ایجاد تغییرات رفتاری مناسب و مفید هدایت خواهد کرد (کوری ،۱۹۹۵).
واژه های کلیدی تئوری مراجع محوری :
شش واژه تئوری کلیدی وجود دارد: تمایل به خودشکوفایی[۸۸] ؛ فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی[۸۹] ؛ کارکرد کامل[۹۰] ؛ شرایط ارزش[۹۱] ؛ جایگاه ارزش گذاری[۹۲] و پیش فرض، که در زیر مختصرا توضیح داده شده اند.
تمایل به خودشکوفایی :
مبنای نظری که CCT را تعریف میکند، این فرضیه است که انسانها تمایلی ذاتی به رشد، توسعه و عملکرد بهینه دارند. راجرز این محرک انگیزشی درونی را تمایل به خودشکوفایی نامید(راجرز ، ۱۹۵۹).
فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی:
این فرایند به ارزیابی تجارب به روشی اطلاق می شود که با نیازهای درونی سازگار باشد. تحت شرایط اجتماعی محیطی– مطلوب، راجرزپیشنهاد کرد که ساختار خود[۹۳] فرد در تطابق با فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی آن ها شکوفا می شود(راجرز ،۱۹۵۹).
عملکرد کامل:
راجرزاین عبارت را برای توصیف ایده کلی کارکرد روانشناختی خودمختار بهکاربرد که زمانی رخ میدهد که خود شکوفایی با ساختار خودی به طور ارگانیسمی موافق است. با این وجود ، برعکس تحت شرایط نامطلوب اجتماعی- محیطی، شکوفایی ساختار خود از تجربه ارگانیسمی متمایز می شود که سبب ایجاد یک تعارض میگردد :
اگر خود و تجربه ناسازگار باشند، تمایل کلی به شکوفایی ارگانیسمی میتواند در اهداف جانبی با زیرسیستم آن محرک کار کند، تمایل به شکوفایی خود.این حالت یکی از تضادها و تعارضات درونی است، زیرا در چند جنبه، رفتار فرد با تمایلات شکوفایی تنظیم می شود و بنابرین رفتار های نامطلوب و غیر قابل درکی حاصل میشوند(راجرز، ۱۹۵۹).
شرایط ارزش :
راجرز پیشنهاد کرد که تمایل به شکوفایی معمولا مورد سوء استفاده قرار میگیرد و به وسیله یک محیط اجتماعی نامطلوب که توسط شرایط ارزش شناسایی می شود، خنثی میگردد. شرایط ارزش به صورت ارزشهایی تفهیم میشوند که به وسیله فرد از تبادلات اجتماعی او حاصل میگردند. شرایط ارزش جایگزین ارزیابی ارگانیسمی به صورت اصل هادی نگرشها و رفتار، فردی میشوند(راجرز، ۱۹۵۹).
جایگاه ارزش گذاری :
یک شاخص خاص برای تداخل روانشناختی که حاصل از درونی سازی شرایط ارزش است، تمایل به ارزیابی تجارب به طور بیرونی است. مفهوم جایگاه ارزش گذاری به منبع شواهد مبنی بر ارزشها ارجاع دارد که میتواند درونی یا بیرونی باشد. همان طور که فرد از نیازهای ارگانیسمی خود دور می شود، عدم اطمینانی در قضاوت های ارگانیسمی درونی خود فرد به وجود میآید و تمایلی افزاینده به تمایز قائل شدن در قضاوت بیرونی دیگران وجود خواهد داشت. بنابرین، درمانگرهای درمانجو محور یک نمونه اصلی از عدم تحکم گری را پذیرفته اند که در آن مایلند قضاوتها، ارزشها و دستورات در فرایند درمان تحمیل نشوند، اما فرمان و مسیر درمان در رابطه با جایگاه ارزش درونی درمانجو آشکار گردند(جوزف[۹۴] ، ۲۰۰۸).
پیش فرضهای راجرز :
۱- درک دیگران، تنها از زاویه احساس و ادراک خودشان یعنی در دنیای پدیدار شناختی[۹۵]خود آن ها امکانپذیر است. پس برای درک دیگران باید در جستجوی راهی بود که آن ها توسط آن، رویدادها را تجربه میکنند. زیرا دنیای پدیدارشناختی هر کس اساسیترین تعیین کننده رفتار و عامل بیهمتایی اوست.
۲- افراد سالم از رفتار خود آگاهند. از اینرو، نظام راجرز به رویکرد روانکاوی و تحلیل خود شباهت دارد، زیرا بر اهمیت آگاهی از انگیزه ها تأکید میکند.
۳- افراد سالم ذاتا خوب و مفید هستند. آنان فقط هنگامی آشفته و ناتوان میشوند که یادگیریهای نادرست داشته باشند.
۴- افراد سالم، هدفمند و هدفگرا هستند. واکنش آن ها به اثرات محیطی یا سائقهای درونی، از روی انفعال نیست، آنان افرادی خودراهبرند.
۵- درمانگران نباید به جای مراجع خود را درگیر دستکاری رخدادها نمایند، بلکه باید شرایطی را فراهم بسازند تا مراجع بتواند به طور مستقل تصمیمگیری کند. وقتی افراد، نگران ارزیابیها، خواستهها و ترجیهات دیگران نباشند، زندگیشان توسط یک گرایش ذاتی به سوی خودشکوفایی هدایت میشود(نیک خو، ۱۳۷۵).
وبژگیهای شیوه درمان مراجع – محور
یکی از مهمترین خصوصیات درمان مراجع – محوراعتقادبه ویژگیهای ماهیت انسان است( شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۱). در این روش اعتقاد بر آن است که، اگر مراجع در محیط مشاورهای گرم و پذیرا قرار گیرد، خودش میتواند به حل مشکلاتش اقدام کند. از مشخصات عمده این روش آن است که، اولا مراجع، رهبری بخشی از فعالیتهای جلسه مشاوره را بر عهده میگیرد و ثانیاً، از آزمونهای روانی استفاده چندانی به عمل نمیآید و در عوض بر ایجاد رابطه نیکوی مشاورهای تأکید میشود(شفیع آبادی، ۱۳۷۲).
هدف اصلی درمان مراجع محور، رها کردن نیروهای تحقق بخشنده به مراجع است. اهداف جزئیتر آن، ایجاد یکنواختی و اتحاد بیشتر در اجزای شخص، کاهش اضطراب، افزایش میزان پذیرش خود و عواطف شخصی و افزایش درجه عینیت در مواجهه با واقعیات است(شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۱).
به عقیده راجرز بیشترین کاربرد این رویکرد در حل مشکلات کاری و روانی اعضای یک بخش کاری جدید، بهبود روابط بین فردی، رفع ناسازگاری های افراد، و فراهم کردن موقعیت های مناسب برای پیشرفت اشخاص و فعالیت کردن برای مراجع و کسی که در برقراری روابط اجتماعی نا توان است میباشد(راجرز، ۱۹۵۱).
فرایند گروهی مراجع محوری :
راجرز(۱۹۸۶) این نکته را روشن میکند که درمان مراجع محور وابسته به احساس عمیق اعتماد به توانایی گروه در گسترش قابلیت خود از طریق حرکت در جهت سازنده است. برای آن که گروه همواره به جلو حرکت کند، رشد فضای اعتماد و پذیرش لازم است تا در چنین فضایی مراجعین قادر به آشکارسازی جنبههای پنهان شده ی خودشان گردیده و به سوی رفتار جدید گام بردارند. به عنوان مثال آن ها حرکت میکنند :
-
- از نقش بازی کردن به سوی بیان هرچه مستقیم تر خود.
-
- از حالت بسته بودن نسبی به تجربه و عدم اطمینان، به بیشتر باز بودن به سوی واقعیت بیرونی و رهایی از ابهام.
-
- از عدم تماس با تجربیات درونی و ذهنی به سوی آگاهی یافتن نسبت به آن ها.
-
- از جستجوی پاسخ ها در دنیای بیرون از خود به سوی تمایل به جهت دادن به زندگی از درون.
- از بی اعتمادی و بسته و ترسو بودن در روابط بین فردی به سوی باز بودن و گویا بودن در مقابل دیگران.
بر طبق نظر راجرز(۱۹۸۶) وضعیت لازم به منظور آزاد سازی تمایلات سازنده و شکوفاگر را می توان از راه سه گرایش ذهنی مشخص اولیه از سوی درمانگر ایجاد نمود. این سه عامل که آن ها را با عنوان ” شرایط بنیادی ” نیز می شناسیم عبارتند از:
“