استعمار
استعمار همواره می کوشد تا برای نیل به مقاصد خود- که اسارت و بردگی کشورهای ضعیف به ویژه مسلمان است- الگوهایی در مصرف ، به آن مردم ارائه دهد که به جای استفاده ی صحیح و عاقلانه از سرمایه ی زندگی خود ، آنان را به راههایی از مصرف بکشاند که جز فرسایش ثروت و امکانات زندگی آنها ره آورد دیگری برایشان ندارد و در واقع ، ترویج و اشاعه ی نوعی زمینه ی فکری و فرهنگی در جامعه در جهت ایجاد احساس نیاز و ضرورت به مصرف کالاهای تجملی و کم فایده ، گسترش روحیه ی اشراف منشی و تجمل گرایی، انحراف ذهن ها از توجه به واقعیت های زندگی ، اعلام پایان روزگار قناعت و مناعت و زهد و پیراستگی و فرا رسیدن دوران مسابقه و رقابت در مصرف و زندگی لوکس و تجملاتی و تشریفاتی و القای این ذهنیت که اگر شخصی نتواند به طور فعال در این مسابقه ی بزرگ ، برگ برنده داشته باشد و یا لااقل پابه پای دیگران حرکت کند، از قافله ی زندگی عقب مانده و باید به فکر جبران باشد ، تمامی اینها از برنامه های شوم استعمار است که این اهداف را با شیوه های متنوع از قبیل تبلیغ و اشاعه مدگرایی ، تنوع طلبی در مصرف و مهم تر از همه بزرگ نشان دادن و موفق جلوه دادن اشراف و دنیامداران و تجمل گرایان تعقیب می کند و در این راه از دولت ها ، رادیو ، تلویزیون ، مجلات ،روزنامه ها ، سینماها،تآترها و سایر ابزار و وسایل ارتباط و نفوذ ،بهره گیری می نماید و با ظرافت و برنامه ریزی حساب شده ای با نفوذ در این گونه دستگاه ها و با صبر و حوصله و سیاست گام به گام ، به سوی این هدف شوم به پیش می رود ؛ از موضوعات ریز و قابل تحمل شروع می کند تا به مسائل بزرگ و اساسی می رسد و اصولا خط و مشی استعمار در هر زمینه ای این گونه است .
می توان گفت الگویی که غرب برای مصررف به ملت های تحت سلطه و نیز مردم خود ، ارائه می دهد بر سه پایه استوار است :
الف) تمتع و بهره وری هرچه بیشتر؛
ب) رقابت و مسابقه در مصرف ؛
ج) تجمل گرایی و تشریفات زاید .
البته محتوای الگوی ارائه شده، در همه جا یکسان است ؛ ولی نتیجه ای که استعمار ازآن در بین ملت خود می گیرد ، با آنچه ازآن در میان ملت های غارت شده به دست می آورد ، متفاوت است .
ثمره ای که استعمار از اجرای این طرح در کشورهای تحت نفوذ خود کسب می کند، عبارت است از : به یغما بردن تمامی امکانات و منابع مادی و معنوی آن ها، بدون این که از ناحیه ی آنان کوچک ترین مقاومت و حرکت اعتراض آمیزی صورت بگیرد و یا حتی به این خیانت و چپاولی که استعمار در مورد ذخایر آن ها انجام می دهد، توجه و آگاهی نیز داشته باشند؛ ولی بهره ای که از آن در بین مردم خود برمی گیرد ، راضی شدن آنان به این تجاوزها و همراه نمودن آن ها با خود ، در این حرکت ظالمانه است ؛ زیرا بدین وسیله به آنان تفهیم می کند که ادامه ی این برخورداری ها و بهره وری ها و خلاصه سیادت و منافع ما ، در گرو این دخالت ها و غصب و غارت هاست و اگر بخواهیم ، زورگویی را کنار گذاشته ، تنها به آنچه خود داریم قناعت ورزیم ، باید دست از این زندگی مرفه و قارون گونه ی خود برداریم و از قله ی حاکمیت بر سرنوشت جهان به زیر آییم . [1]
غارتگران جهانی که در صدد تحمیل سلطه شوم خود بر ملّت های ضعیفند، بیداری و هشیاری توده های مردم را بالاترین خطر برای خود در راه نیل به اهدافشان، احساس می کنند.بنابراین همواره می کوشند تا این مانع بزرگ را از مسیر خود بردارند و این مقصود را از طریق گرفتن فرصت اندیشه در واقعیت های موجود و فهم درست آنها از مردم و ناتوان کردن آنان از شناخت صحیح دوست و دشمن واقعی، عملی می کنند.و از همین رو، به روش ها و ابزارهای گوناگونی توسل می جویند.
گسترش فرهنگ ولخرجی وتجمل گرایی نیز در جوامع بشری، خصوصاً در ملل تحت سلطه می تواند به عنوان حربه بسیار کارآمد برای این منظور باشد؛ زیرا استعمار از این طریق، هم توانسته بازارِ فروشی برای کالاهای مصرفی اضافی خویش فراهم کند و هم موفق شده تا توده های مردم را همواره درگیر تأمین هزینه سنگین زندگی، برای پرکردن خلأهای ناشی از مصرف بی رویه ثروت سازد. بنابراین، مردم فرصتی برای اندیشیدن صحیح نخواهند یافت و مجبور خواهند بود تمام لحظات زندگی خویش را در راه تأمین بهتر رفاه مادّی و رقابت در آن صرف نمایند. علی (ع) می فرمایند: وَ اللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ حَتَّی یَصِلَ إِلَیْهَا طَالِبُهَا وَ یَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا؛ به خدا سوگند! من همانند کفتاری که با نواختن ممتد و آهسته صیّاد بر زمین، به خواب خوش فرو می رود، تا این که جوینده اش رسیده، او را گرفتار دام خویش می کند نیستم.[2]
حضرت در این کلام بلیغ و بلند خود، به دو عنصر اساسی در امر مبارزه و جهاد اشاره می فرماید:.
الف) توجه به خطر وجود دشمن و اِعمال این دشمنی از سوی او با بهره گرفتن از شیوه های گمراه کننده؛.
ب) لزوم بیداری و هشیاری مسلمانان، درمقابله و مواجهه با ترفندها و نیرنگ های یاد شده.
براین اساس، مقابله و دفاع دربرابر تهاجمات فرهنگی و اقتصادی استعمار، تنها با توجه و تبعیّت از این دو اصل مهمّ و بنیادین عملی است؛ یعنی نخست، توجه و آگاهی به وجود دشمن و دسیسه های او و غافل نشدن از حیله و مکر او، که بنا به فرموده قرآن [3]، جز پشت کردن مسلمانان به دین و دست کشیدن از تعقیب هدفهای والای خود، پایانی برای آن متصور نیست. و سپس آگاهی و بینش به راه های مقابله و مبارزه با او در ابعاد مختلف نظامی و فرهنگی و اقتصادی. و تنها در این صورت است که می توان با در پیش گرفتن خلاف آنچه را استعمار درصدد تحمیل آن بر جامعه اسلامی است، او را از کامیابی و وصول به خواسته های شوم و آرزوهای باطلش نا امید کرد. [4]
[1] ر.ک :سید مهدی موسوی کاشمری، پیشین، ص 119
[2] محمد دشتی ،پیشین، خطبه 6.
[3] وَلا یَزالُونَ یَقُاتِلُونَکُمْ حَتّی یَردُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطِاعُوا…؛ آنها هماره با شما در ستیزند تا آن گاه که شما را از دینتان منصرف کنند اگر بتوانند…. ( بقره/ 217).
[4] ر.ک : سید مهدی موسوی کاشمری، پیشین، ص103