“
والدین باید مسئولیت هایی را به فرزندان خود پیشنهاد کنند که با مرحله رشد و بلوغ فکری و عاطفی و همچنین با تواناییها و محدودیتهای آن ها متناسب باشد. مسئولیتی که از کودک میخواهید باید در حد توان او باشد و امکان انجام دادن آن را داشته باشد و هم چنین باید بفهمد اگر کاری را که از او خواسته شده انجام ندهد پیامدش چه خواهد بود (زارع بیدکی، ۱۳۹۱).
در نظر گرفتن سن کودک برای آموزش مهارت مسئولیت پذیری بسیار حائز اهمیت است. گاهی حتی لازم است برای انجام امور مهمی با کودکان مان مشورت داشته باشیم. کودکانی که به درستی مسئولیت پذیر نیستند، برای فرار از آنچه بر عهده شان است به راه های مختلفی از جمله پرسیدن پرسش های فراوان، ایراد گرفتن، خود را به مریضی و فراموشی زدن و مقصر جلوه دادن دیگران دست میزنند که همه این ها ناشی از اعتماد به نفس پایین، تنبلی و تن پروری، انتظارات زیاد، سرزنش والدین و تشویق نکردن آن ها است.
والدین همواره باید جانب اعتدال را در این باره نگه دارند. بیش از اندازه تشویق کردن فرزندان همان قدر غلط است که کم جلوه دادن اموری که به درستی از پس انجام آن برآمده اند. گاهی اوقات فرزند ما کاری را نادرست یا با بازدهی کم انجام میدهد در اینجا برخی والدین با به کاربردن القاب و الفاظ نادرست از جمله « دست و پاچلفتی »، « کودن » یا « بی عرضه »، باعث شکل گیری تصویر ذهنی نازیبا از مسئولیت در ناخودآگاه کودک میشوند. این کودک به احتمال زیاد در بزرگسالی با بحران هویتی رو به رو خواهد شد. جملات منفی و ناامید کننده مانع می شود افراد به انجام کارهای بزرگ اقدام کنند. وقتی به فرزندتان می گویید « تو قابل اتکا و قابل اعتماد هستی » یا « وقتی چیزی به من می گویی می توانم حرف ات را باور کنم » یا « من روی تو حساب می کنم » در واقع او را شایسته ی تحسین می دانید (شیبانی، ۱۳۹۲).
متاسفانه درصد زیادی از کودکان و نوجوانان به دلایل عدیده از جمله، انتظارات فوقالعاده والدین و اطرافیان، ناتوانی در رقابت با همسالان، فراوانی تجارب ناموفق در حسن انجام امور، تهدیدها و تحقیرهای مستقیم و غیرمستقیم دیگران، آزردگیهای عاطفی و تنبیههای اجتمالی جسمی و روانی و ناکامیهای مکرر در انجام امور، نگرشی مثبت و خوشایند نسبت به فعالیتها و عملکردهای خود ندارند (مشتاقی، ۱۳۸۸).
۲- ۲۴ تشویق درست، برگ برنده والدین
والدین برگ برنده ای به نام تشویق در اختیار دارند و در صورت استفاده از آن میتوانند از این اهرم برای آموزش و تفویض مسئولیت به کودکان بهره برداری کنند. پژوهش ها نشان داده است تزریق انگیزه به کودکان تکرار رفتار مثبت را در آن ها افزایش میدهد اما باید به یادداشت تشویق صرفاً پاداش مادی یا کلامی نیست و والدین میتوانند با خلاقیت، ماده اولیه تشویق را به سمت آموزش و مسئولیت پذیری ببرند. بسیاری از آدم هایی که در بزرگسالی نمی توانند شکست هایشان را هضم کنند، به آن ها در کودکی یاد داده نشده که آدمی هر لحظه ممکن است در معرض شکست باشد. پس به کودکان باید یاد داد، اگر برای رسیدن به اهداف شان با شکستی روبرو شدند، از تجربیات به دست آمده برای موفقیتهایشان استفاده کنند. کودکانی که از روی ترس از تنبیه به والدین و متولیان جامعه احترام میگذارند، عقده حقارت در آن ها شکل میگیرد. آن ها به خاطر فراز از تنبیه و ترسهایی که به دنبال آن به وجود میآید، قانون را پذیرفتهاند. بنابرین در روابط آینده خود عزت نفس پایینی را تجربه خواهند کرد (شیبانی، ۱۳۹۲).
۲-۲۵ آثار و فواید مسئولیتپذیری
بر اساس دیدگاه « کلز » (روانشناس)، مسئولیتپذیری آثار مثبت بسیاری دارد که عبارتاند از: توانایی برخورد با شرایط دشوار و انتخاب تصمیمات درست، احساس رضایت درونی، پرورش انضباط درونی، کسب اعتماد به نفس و رشد تفکر و افزایش قدرت شناختی، سازگاری بیشتر با خانواده و محیط زندگی و مورد توجه خانواده، گروه و جامعه قرار گرفتن، برخورداری از یک توان بالا برای انجام درست و به موقع کارها و ایجاد روحیه نشاط، شادابی و صرفه جویی در هزینه های گزافی که در مؤسسات اصلاح رفتار، بازداشتها و صرف بازپروری افراد میشود و … (حسینیراد، ۱۳۹۲).
همچنین برخی از پیامدهای مسئولیتپذیری عبارتاند از: شناسایی و شکوفایی استعدادها، ایجاد انگیزه بیشتر برای پذیرش مسئولیت بیشتر، ایجاد انگیزه مبارزه جویی و سخت کوشی، ایجاد تعهد و پشتکار نسبت به انجام دادن کار، فراهم شدن زمینه توانمندی در سایر مهارت های زندگی، رشد فکری و رشد شخصیت، افزایش عزت نفس، پذیرش اشتباه، انجام دادن درست کارها، و تشویق دیگران به مسئولیتپذیری (ویتو، ۲۰۰۳).
۲-۲۶ مسئولیت پذیری از طریق الگو گرفتن کودکان از والدین
بشر از آغاز زندگی و بیش از هر چیز با این روش رشد میکند و شکوفا می شود و همیشه وجود الگوها و سرمشق های بزرگ در زندگی انسان ها وسیله ی مؤثری برای تربیت و پرورش روحی انسان ها بوده است. به همین دلیل، پیامبران و رهبران معصوم مهم ترین و بیشترین نقش هدایتی و تربیتی را با کردارشان نشان میدادند. واضح است که ارائه الگوی عملی و عینی، موجب تأثیرگذاری و برانگیختگی روانی هم سو با ابعاد شخصیتی الگو می شود. تأثیر عمیق و جدی الگو، مبتنی بر روحیه ی تقلید و همانندسازی در آدمی است. آدمی از هنگام تولد و آغاز زندگی به همراه یک سری غرایز پا به این عالم میگذارد که از جمله ی آن، غریزه تقلید است. کودک میتواند به کمک این غریزه همانند مربیان خود – از جمله پدر و مادر – برادر و خواهر خود- سخن بگوید و رفتار نماید و خصلت های اخلاقی را بیاموزد (عاشوری لنگرودی، ۱۳۸۸).
یادگیری مسئولیتپذیری در نهاد خانواده شکل میگیرد. بدین معنا که آموزش مسئولیتپذیری از سنین اولیه کودکی آغاز میشود. وقتی در موضوعی که بر کودک اثرگذار است از او نظر خواهی کنیم و به او اجازه دهیم عقیدهاش را در مورد آن بیان کند، کودک در مورد آن موضوع احساس مسئولیت میکند. کودک زمانی مسئول به شمار میآید که با در نظر گرفتن نیازهای خود و دیگران و هدف هایش عمل کند و بهترین روش در این مورد الگوبرداری از والدین است (درسیتان، ۱۳۸۹).
“