نتایج حاصله نشان داد که میزان اثربخشی ترکیب گروه درمانی شناختی با رژیم درمانی در مقایسه با رژیم درمانی به طرز معناداری بیشتر است. این اثر بخشی هم در تحلیل آماری قصد درمان و هم در تحلیل آماری یکسان بود. یکسان بودن نتایج در هر دو تحلیل آماری حکایت از اثر بخشی بالای درمان ترکیبی و عدم احراز سوگیری در خارج کردن افراد از مطالعه را دارد.
در گروه درمان ترکیبی میزان وزن کاهش یافته به طرز معناداری پس از درمان کاهش یافته است. این میزان در گروه تحلیل قصد درمان ۴۰/۷ درصد کاهش وزن نسبت به وزن اولیه را نشان میدهد. نتایج اذعان میدارد که حضور در جلسات درمانی و تکمیل آن موجب افزایش اثر بخشی درمان بر آزمودنی ها شده است.
نتایج این مطالعه در اثر بخشی شناخت درمانی گروهی در کاهش وزن زنان مبتلا به چاقی با مطالعات وریج و همکاران ۲۰۰۹، وبر و وین ۲۰۰۶، بیوتل، دیپل، اسزپانسکی، تییده و نیلتینک ۲۰۰۶، استهر و هالستروم ۲۰۰۵ ، رنجیلین ، پری، نزو و مک کلوی ۲۰۰۱، کوگنولاتو، سیلوستری، فیورلینی برنادیس و سانتوناتسو ۱۹۹۶، کالودنر و دلوسیدا ۱۹۹۱ همسو است.
با نگاهی دوباره به نتایج حاصله درمی یابیم که رژیم درمانی به تنهایی اثر بخشی معناداری را نداشته است. کاهش وزن غیر معنادار ۹/۰ درصدی در داده های قصد درمان در گروه درمان رژیمی میتواند ناشی از کم شدن حجم نمونه درمانی باشد. هر چند میزان ریزش در این گروه با مطالعاتی که میزان ریزش افراد چاقی را مورد مطالعه قرار میدهند نسبتا همسو است ( مینیتی و دیگران ۲۰۰۷)، ( اینلمن و دیگران ۲۰۰۵)
مطالعات مختلفی اثر بخشی پایین رژیم درمانی به تنهایی را بررسی نموده است. در یک مطالعه مرورری که بر روی ۸۹۸ مقاله انجام پذیرفته بود اشکار ساخت که میانگین نرخ موفقیت درمانی در رژیم درمانی به تنهایی ۱۵ درصد، در رژیم درمانی به اضافه اصلاح رفتاری ۱۴ درصد و در رژیم درمانی باضافه گروه درمانی ۲۷ درصد بوده است. این مطالعه اثر بخشی بیشتر ترکیب گروه درمانی و رژیم درمانی در مقایسه با رژیم درمانی را نشان میدهد که با مطالعه حاضر نیز همسو است ( آیدا، آندرسون ۲۰۰۰)
از ۸نفر آزمودنی که درمان را در گروه درمان ترکیبی تکمیل نمودند، شاخص توده بدنی ۴ نفر از آن ها یعنی حدود ۶۶درصد پس از درمان به زیر ۳۰ رسید و این بدین معنا است که آن ها از کلاس چاقی شماره ۱ به گروه دارای اضافه وزن ارتقا پیدا کردند. شاخص توده بدنی ۱ نفر که گروه درمان رژیمی معادل ۲۵ درصد از کل اعضا نیز پس از درمان به زیر ۳۰ کاهش پیدا کرد. همینطور۵ نفر (۸۳درصد) از اعضا گروه درمان ترکیبی ( در مقابل یک نفر از گروه درمان رژیمی) توانستند بیش از ۵ درصد وزن اولیه خود را کم کنند که بنا بر مطالعات در تخفیف و جلوگیری از بسیاری از بیماریهای همایند چاقی مؤثر خواهد بود. اگر چه بسیاری از رژیم گیرندگان به وزن ایده آل خود دست پیدا نمی کنند ولی شواهد بالینی و آزمایشگاهی به روشنی از ارزش کاهش وزن خفیف برای دستیابی به منافع احساسی و سلامتی حمایت میکند، نشان داده شده است که کاهش وزن در حدود ۵ درصد به حذف یا کاهش اختلالات نسبتا کم وزن، اثرات سودمندی بر بیماری قلبی و عروقی و بهبود کلسترول دارد. همینطور کاهش وزن میتواند از دو بیماری همراه با چاقی ( فشار خون بالا و دیابت نوع دو) جلوگیری کند.
۵-۲-۲- فرضیه شماره دو
ترکیب گروه درمانی شناختی با رژیم درمانی در مقایسه با رژیم درمانی منجر به بهبودتصویر بدن در زنان مبتلا به چاقی میگردد.
در این مطالعه کاهش وزن در کنار اثر بخشی گروه درمانی میتواند اثر بخشی معناداری بر متغیر روان شناختی تصویر بدن آزمودنی ها داشته است. این اثر بخشی در گروه درمان ترکیبی که درمان را تکمیل کرده بودند یک افزایش ۲۴/۴۵ درصدی را نشان داد و در گروه رژیم نیز این افزایش به ۶۰/۴۶ درصد رسید. آزمودنی شماره ۸ در گروه درمان ترکیبی یک افزایش ۳۷/۵۹ درصدی در نمره کلی تصویر بدن نشان میدهد. از آنجایی که یک روش بسیار مؤثر برای ایجاد کارآمدی در طی تجربیات پیشین به وجود میآید و تجربیات قبلی به عنوان شواهد معتبری در مسیر موفقیت و تصویر بدن به حساب میآیند (بندورا ۱۹۹۹) به نظر میرسد که آزمودنی شماره ۸ نیز توانسته است با این ثبات وزنی نمره کل تصویر بدن خود را نیز افزایش دهد.
آزمودنی شماره ۷ بیشترین میزان درصد افزایش در نمره تصویر بدن را در میان دیگر اعضا گروه درمان شناختی نشان میدهد. نمره تصویر بدن او از نمره کل ۲۶ به ۶۸ افزایش یافته است. که این افزایش معادل ۹۰/۶۱ درصد است. کاهش وزن ۵۷/۱۴ درصدی او نیز بالاترین میزان کاهش وزن در میان دیگر اعضا است. با این وجود اثر گذاری میزان کاهش وزن بر نمره
-
- -Obesity ↑
-
- –Agden ↑
-
- -Cognitive-behavioral therapy ↑
-
- – prochesskai ↑
-
- – norocross ↑
-
- -kent ↑
-
- – beck ↑
-
- – kampel ↑
-
- – Johnson ↑
-
- – peri ↑
-
- – verjiere ↑
-
- – Johnson ↑
-
- -Body index mass ↑
-
- -smith ↑
-
- – james ↑
-
- -Rosenberg ↑
-
- – kcesh ↑
-
- – Williamson ↑
-
- – Newton ↑
-
- – Walden ↑
-
- -smith ↑
-
- – henri ↑
-
- – Groga ↑
-
- -Critchley ↑
-
- – Githner ↑
-
- – kerkam ↑
-
- – kiser ↑
-
- – kiser ↑
-
- -Robinson ↑
-
- -Kelicsh ↑
-
- -Velch ↑
-
- -Miller ↑
-
- -Villan court ↑
-
- – Balman ↑
-
- – Londein ↑
-
- – jerry ↑
-
- -kosert ↑
-
- -karen ↑
-
- -jerry ↑
-
- -tellika ↑
-
- barden-ken -6 ↑
-
- -kori ↑
-
- -Interpersonal Group Therapy Approach ↑
-
- -striegle R ↑
-
- -Carson ↑
-
- -Amidi M، Ghofranipoor F ↑
-
- -birbeck ↑
-
- -Ivarsson ↑
-
- – Hutchionson ↑
-
- -konner ↑
-
- -Berg ↑
-
- – Study-NHANES III National Health And Nutrition Examinatio ↑
-
- -Hrabosky ↑
-
- -Pesa ↑
-
- ۱-Rad wan & Musaiger ↑
“